اون دهنش شله....
همه چیزو میگه....
مامان مهدیس به اون گفته بود همه همه کار کردن چرا تو کاری نکردی؟
چقدر بچگونه....مگه کی چیکار میکنه؟
دلم کی کی خواست:( دلم واسش تنگ شد:(
شاید برای آدمها نخوام که دلم تنگ شه ولی حیوانات نه دوستشون دارم:)
نگهداشتن سگ و گربه راحت تر از بقیه اشونه....البته کی کی خیلی گربه خوبی بود و خرابکاری نمیکرد.....
نه چیزی میشکوند نه وسیلهای رو خراب میکرد فقط چنگ میزد و دندون میگرفت که اونم قابل کنترل بود....
لحظه آخری که از غصه اشکام سرازیر شد یهو مریم برگشت تو اتوبوس و بغلم گرفت و گفت دلم نمیاومد اینجوری بری ولی خب دیگه بغض داشتم و نتونستم چیزی بگم و فقط دست تکون دادم....
امروزم خیلی بی حوصله بودم منتظر یه اتفاق بودم...منتظر چیزی که محرکم باشه هرچند میدونستم خیلی مسخره اس....
کارای مفید امروز خوندن یکم از کتابی که سال ۹۸ گرفتم و راضیم از خریدنش.....نوشتن خاطراتم....فعالیتهای کاریم و درست کردن شام بود...
از سوالای بقیه خوشم نمیاد....مگه خوب نخوندی؟میخوای چیکار کنی؟فلان چیزو ببینم؟یه جوری زیر و روی آدم رو فضولی میکنن که خیلی حال بهم زنه...
اینقدر که بقیه تو زندگی آدم هستن خود آدم نیست:/
فاطمه میگفت مینا چه کتابی رو واسه تولدت میخواستی؟
زهرا پرسید تولدم کی هست:)))
مهسا هم توی معرفی نامه اش اسم منو اول از همه نوشته بود...
نوشته بود رابطمون ۲ ساله اس.....ولی ما تقریبا ۴ ساله که همو میشناسیم.....
×حال گشنیزام خوبهولی اصلا شبیه گشنیز نیستن
اطرافم هم مرتبه و راضیم:)
درز گیر زدم و گرمتر شد....:)
خیلی دوست دارم بالاخره این تنبلی رو کنار بذارم و برم بیرون یکم ورزش کنم.....
آخر هفته هم برنامه دارم....امیدوارم بتونم از پسش بر بیام..
از صدامم راضیم....یکم کندم ولی لکنت نداره....یکم بعضی جاها گیر داره که خودم فکر میکنم طبیعیه ولی خودم حس میکنم تسلط دارم روی حرف زدنم
قبلا کامل تلفظ نمیکردم.....سرعت حرف زدنم یکنواخت نبود و تن صدام کنترل نشده بود....هیجاناتم برای حرفم و منظورم مناسب نبود....
همش برطرف شده و راضیم:)